گروه بینالملل مشرق – "وندی شرمن" مذاکره کننده ارشد آمریکایی در گروه 1+5، پس از خروج از مذاکرات اخیر با جمهوری اسلامی ایران در وین، وارد سرزمینهای اشغالی شد تا با مقامات این کشور درباره فرایند مذاکرات هستهای با تهران، مشورت کند و آنان را در جریان این مذاکرات قرار دهد. وی در حاشیه این سفر در بیتالمقدس، با خبرنگاران و روزنامهنگاران صهیونیست نیز به گفتوگو نشست و نکات مهمی را در ارتباط با فرایند مذاکرات به زبان آورد و تأکید کرد که دوست دارد ایران هیچ تأسیسات غنیسازی نداشته باشد که خبر آن را در اینجا خواندید. این در حالی است که همزمان، برخی سیاسیون در داخل نیز، اقدام به ترویج و تثبیت گزارههای مد نظر دشمنان ایرانیان میکنند و بعضاً با اقبال برخی رسانههای داخلی نیز مواجه میشوند!
اما برای فهم هدف و برنامه دشمن برای بهویژه در حوزه دیپلماسی، نخبگان و افکار عمومی باید به نکات مهمتری نیز توجه کرد. سیاست خارجی کشورها را بسیاری از متفکران عرصه روابط بینالملل و سیاست خارجی، ادامه سیاست داخلی میدانند. این موضوع برای «ریچارد هاس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا بهحدی مهم بوده که کتابی نوشته تا نشان دهد که چگونه سیاست خارجی کشورها در داخل آنها آغاز میشود.
برخی مکاتب در روابط بینالملل بهخوبی این انگاره را ترویج کردهاند که توان بسیج داخلی قدرت برای رسیدن به اهداف خارجی تا چه اندازه مهم است. وقتی که دولتی در پیگیری یک هدف خاص در عرصه بینالمللی از بسیج داخلی نیروها برخوردار نباشد، نباید انتظار موفقیت را در سر بپروراند. مسأله هستهای ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و نظام جمهوری اسلامی ایران برای آنکه بتواند حقوق هستهای ملت را در عرصه بینالمللی احقاق و تثبیت نماید، نیازمند حمایت نیروهای داخلی اعم از نخبگان و اقشار و تودههای مردمی است.
آنان که در عرصه بینالمللی بهدنبال انصراف ایران از پیگیری حقوق نسلهای آینده این مرز و بوم هستند، بهخوبی میدانند که این انصراف بدون عدول افکار عمومی ایرانیان از حق هستهای قابل حصول نیست. حتی نظرسنجیهای مؤسسات غربی طی سالهای اخیر هم بیانگر آن بودهاند که ایرانیان اگرچه از تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای خود رنج میبرند اما حاضر نیستند که آن را بهسادگی از کف بدهند. نظرسنجیهای موسساتی نظیر «گالوپ» و «زاگبی» بهخوبی نشان میداد که اکثریت جامعه ایران بهرغم تحریمها، خواهان ادامه برنامه هستهای کشورشان هستند.
* حس قوی میهندوستی و برخی سیاسیون ایران!
در این میان، «ریچارد دالتون»، سفیر بریتانیا در ایران بین سالهای 2002 تا 2006، در میزگردی که گزارش آن را اندیشکده «چتمهاوس» منتشر کرده، به نکته جالبی اشاره کرده است. سفیر سابق انگلیس اظهار داشته که «برخی از سیاسیون ایران به دنبال منحرفکردن حس قوی میهندوستی ایرانیان نسبت به غنیسازی و تقلیل انرژی هستهای به صرف تولید برق هستند. او گفته که کشورهای 1+5 نیز باید همین هدف را دنبال کنند.»
این گفته دالتون وقتی در کنار برخی شواهد داخلی قرار میگیرد میتواند نتایج جالبی حاصل کند. این روزها برخی در ایران هستند که بهراحتی در حال القای این دیدگاهند که اصولاً برنامه هستهای ایران از اساس به هزینههایی که داشته، نمیارزیده است! در این میان برخی کاربران در شبکههای اجتماعی هم به این خیل پیوسته و با تمام توان در حال حمله به برنامه هستهای ایران از اساس هستند. استدلال همه هم تقریباً یک چیز است: «وقتی شکم مردم گرسنه است، غنیسازی و رآکتور آب سنگین به چه دردی میخورد!؟»
برخی نخبگان سیاسی در کشور بدون کوچکترین ابایی
در حال تبلیغ آشکار همین انگاره عوامانه هستند. از جمله این بهاصطلاح نخبگان سیاسی، باید به «صادق زیباکلام»، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اشاره کرد که برخی از کتابهای
نوشته او از جمله منابع کنکور کارشناسی ارشد و دکترای مجموعه علوم سیاسی محسوب میشوند.
* ایران، همردیف کشورهای توسعهنیافته آفریقایی!
دکتر زیباکلام که صراحتاً ابراز داشته که «اسرائیل را بهرسمیت میشناسد» و همچنین و از «دهری و بابی و زندیق» خواندهشدن هراسی ندارد و چون منتقد توافق ژنو هم نیست، میتواند خیالش راحت باشد که هرچه بگوید و بنویسد «کمسواد» خوانده نخواهد شد، در نامهای به مدیرمسؤول روزنامه کیهان نوشته است: «کشوری که... سرانه دوا و درمان و آموزش و پرورش آن همردیف کشورهای توسعهنیافته و آفریقایی است؛ محیط زیست آن بدل به زبالهدان بزرگی شده و منظما دارد از بین میرود؛ سطح آبهای زیرزمینی آن بهدلیل بیتوجهی و نبود بودجه دهها متر پایین رفته و کشور را در معرض یک بحران جدی خشکسالی قرار داده؛ با 5.6 میلیون بیکار روبروست و هزار و یک مشکل دیگر دارد، آیا درست است این همه توانش صرف برنامههای هستهایاش بشود؟»
این تنها موردی نیست که زیباکلام در آن، بهعنوان سرسلسله نخبگان متعهد به مقبولیتزدایی از برنامه هستهای ایران دست به قلمفرسایی میزند. وی در نامهای به حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی نیز نوشته است: «با این پیشفرض که هدف ما از فعالیتهای هستهای تولید برق میباشد، در اینصورت این سؤال از منظر اقتصادی مطرح میشود که این مخارجات سرسامآوری که تولید سوخت نیروگاه هستهای در کشور داشته، هزینه برق تولید شده در بوشهر را چه کسی میبایستی بپردازد، مردم یا دولت؟ اگر هزینه برق تولیدشده در بوشهر را وزارت نیرو بخواهد از مصرفکننده بگیرد، آیا هیچ مصرفکنندهای توان پرداخت آن را خواهد داشت؟ وقتی سوخت نیروگاه بوشهر میتواند توسط آژانس با هزینهای که هزاران بار ارزانتر از هزینه تولید آن در ایران است تأمین شود، آیا اصرار ما بر اینکه خودمان آن را در داخل و علیرغم غیر اقتصادی بودنش تولید کنیم، سؤالبرانگیز نیست؟ همین وضعیت در خصوص رادیو داروها هم هست. اتفاقاً یکی از دلائل شک و تردید غربیها به انگیزه ما هم همین اصرارمان مبنی بر تولید سوخت بوشهر در داخل کشور است با چنین هزینه سرسامآوری. امیدوارم نفرمایید که «نخواهند داد». چون جناب دکتر علیاکبرخان صالحی بهشما توضیح خواهند داد که چنین امری غیرممکن خواهد بود. در عین حال میتوانید مسیر را کوتاهتر نموده و نیمنگاهی به واردات بیش از 5.6 میلیون تن گندم از آمریکا در سال گذشته بیندازید.»
همانطور که مخاطبان فرهیخته "مشرق" متوجه میشوند در این ادبیات، تنها چیزی که ملاک و معیار تحلیل قرار گرفته "منافع اقتصادی کوتاهمدت" است. زیباکلام اصلاً یادش نیست که آقای دکتر صالحی، بارها در شبکههای مختلف تلویزیونی، ماجرای نیاز ایران به سوخت 20 درصد برای رآکتور تهران و جلوگیری غربیها از ارائه این سوخت به کشورمان را توضیح داده است. در ضمن، زیباکلام که قطعاً توسط کسی در دولت کمسواد خوانده نمیشود، فرق گندم و سوخت هستهای در محاسبات راهبردی صادراتی غرب را هم نمیداند!
* نسلهای آینده و انرژی هستهای در منظر باسوادها!
زیباکلام بههیچوجه به این نکته اشاره نمیکند که پس از پایان منابع سوخت فسیلی کشور، ایران باید با چه چیزی انرژی خود را تأمین کند و نسلهای آینده در خصوص نسلی که از انرژی هستهای کوتاه آمده است، چه خواهند گفت؟ متأسفانه در دولت یازدهم، کسانی که از ابهامات توافق ژنو انتقاد میکنند، کمسواد محسوب میشوند اما کسانی که در کشور خشکی چون ایران، از تأمین انرژی با آب سخن میگویند، در زمره کمسوادان قرار نمیگیرند؛ همچنین کسانی که در کشوری از انرژی بادی سخن میگویند که فقط یک نقطه از آن – شهر منجیل – دارای پتانسیل بالا برای تولید برق از انرژی باد است.
اینها به کنار؛ مگر انرژی هستهای تنها موضوع مرتبط با مسائل اقتصادی است؟ به باور "سید جلال دهقانی فیروزآبادی" استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئت علمی این دانشگاه، خطوط قرمز مرتبط با انرژی هستهای از جمله "منافع حیاتی ایران" محسوب میشود. بر اساس دانش روابط بینالملل، بر سر اصل منافع حیاتی اصولاً نمیتوان مذاکره کرد، چه رسد به مصالحه!
امروز که ایران چهارمین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز جهان را در
اختیار دارد، غرب مانع انتقال فنآوری هستهای به ایران میشود، 30 سال دیگر که
دیگر از این منابع خبری نیست و ایران در موضع ضعف قرار گرفته، غربیها در برابر
تقاضای ایران برای تأمین انرژیش از طریق شکافتن هسته اتم سر فرود میآورند؟ از اینها
گذشته، حتی اگر غرب با فروش سوخت هستهای به ایران موافقت کند، کشوری که در تأمین
انرژیاش وابسته است، دیگر کجا میتواند در برابر خواستههای ظالمانه نظم برآمده از
قدرت بینالمللی مقاومت کند؟ البته برای زیباکلام که رژیم اسرائیل را نه حتی بهشکل
دوفاکتو، که بهصورت دوژور یک کشور میداند، تعجبی ندارد که تندادن به الزامات
نظم بینالمللی را هم بپذیرد.
* کدام نفت را میفروشند؟!
امروز عدهای تمام تلاششان را میکنند که تحریمها را ولو با دادن
امتیازات هستهای کاهش دهند تا نفت بفروشند؛ اما کدام نفت؟ همان نفتی را که ملت
ایران با مقاومت در برابر امپریالیسم بریتانیا ملی کرد! اگر مقاومت آن روز نسل
قبلی ایرانیان نبود، امروز چیزی وجود نداشت که آقایان بتوانند به فروش برسانند. آن
روز هم امثال رزمآرا همین حرفهایی را در خصوص ملی شدن نفت میزدند، که امروز از
برخی در خصوص انرژی هستهای میشنویم. اگر امروز میگویند که سرانه دارو و
درمان ما در حد کشورهای آفریقایی است پس نباید این همه هزینه انرژی هستهای کنیم،
آن روز هم رزمآرا میگفت که ایرانیان توان ساختن لولهنگ هم ندارند، پس نباید بهفکر
ملی کردن صنعت نفت خود باشند.
قبور شهدای قیام 30 تیر
البته زیباکلام، دستکم این خوبی را دارد که عقیده خود را بهصراحت بیان میکند و بنابراین تکلیف معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی با وی بهفوریت
روشن میشود. این "صداقت" از جمله خیرات موجود در وجود اوست اما هستند کسانی که
بههمین اندازه و حتی بیشتر به برنامه هستهای کشورمان بیاعتقادند، اما از بیان
آن سر باز میزنند و شاید بعضاً در مسؤولیتهایی هم قرار گرفته باشند. شاید چنین
کسانی را بتوان مشمول این توصیف فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دانست که «برخی
چهره خودشان را به مردم نشان نمیدهند و کار خودشان را میکنند که این، همان نفاق
است و مشکل ما این است که اینها با دشمنان خارجی گره خوردهاند.» اینکه این افراد دقیقاً چه کسانی هستند را گذشت زمان نشان خواهد
داد اما با توجه بهنظری که "ریچارد دالتون" بیان کرده است و در ابتدای گزارش بیان
شد، کسانی که امروز رو به مشروعیتزدایی از برنامه هستهای ایران آوردهاند را
چگونه میتوان گرهنخورده با دشمن خارجی قلمداد کرد؟
* شبکههای اجتماعی و پروژه مشروعیتزدایی
نخبگان سیاسی مزبور یک بعد از پروژه مشروعیتزدایی از برنامه هستهای
را در دست دارند. بخش دیگر این پروژه را برخی کاربران شبکههای اجتماعی پیادهسازی
میکنند که البته تشخیص این موضوع که آیا بهطور سازمانیافته بهدنبال چنین
موضوعی رفتهاند یا نه، بر عهده سازمانهای امنیتی کشور است. بهنظر میرسد دستکم
برخی هستهها در شبکههای اجتماعی وجود داشته باشند که با سازماندهی بهدنبال
چنین مقصدی باشند و برخی دیگر نیز تنها با این موج بهشکل ناآگاهانه همراه میشوند.
این دسته کاربران که البته جامعه هدف آنها «طبقه متوسط شهری» است، بالاخص پس از پلمپ بخشی از تأسیسات هستهای ایران در راستای اجرای توافق ژنو که تأثر زیادی را در بین کاربران اینترنت ایجاد کرده بود، وارد عمل شدند و سعی در القای این تصور داشتند که اصلاً این تجهیزاتی که پلمپ شد، بهچه دردی میخورد؟ بالاخص در شبکه اجتماعی فیسبوک تصاویر بسیاری از فعالیتهای ضدایرانی این کاربران در دست است.
شیوه استدلالی این کاربران نیز دقیقاً به همان «شکم گرسنه» و «پرهزینه بودن برنامه هستهای» بازمیگردد، البته جدا از آن دستهای که جمهوری اسلامی را علناً به تلاش برای تولید سلاح هستهای متهم کرده و از سیاستهای همان رژیمی پیروی میکنند که آقای زیباکلام اخیراً بهعنوان کشور بهرسمیت شناختند.
* هدف مشترک نخبگان و کاربران
مجموعه آن نخبگان و این کاربران، عملاً یک هدف را دنبال میکنند: «بیتفاوتسازی طبقه متوسط ایران نسبت به برنامه هستهای کشور بهعنوان موضوعی در ارتباط با حیثیت ملی.» جامعه ایرانی نباید احساس کند که با برچیدهشدن تأسیسات هستهایاش دچار آسیب حیثیتی میشود، این همان هدفی است که در غرب هم تعیینشده و "ریچارد دالتون" هم آن را بیان کرده است. بدین ترتیب، هم غربیها برای برچیدن تأسیسات هستهای ایران دردسر کمتری خواهند داشت و هم کسانی در درون کشور که احتمالاً قصد پذیرش این خواسته طرف غربی را دارند.
البته بدیهی است که نظام جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در برابر زیادهخواهیهای طرف غربی کوتاه نخواهد آمد. پروژه تأثیرگذاری بر افکار عمومی، نخستین باری نیست که علیه جمهوری اسلامی ترتیب داده میشود و راه و تجربه مقابله با آن نیز موجود است.
ایران در مسیر برنامه هستهای خود پیش خواهد رفت، اگرچه شاید برای مدت شش ماه تا یکسال در این پیشرفت تا حدودی وقفه ایجاد شده باشد.